{خاطرات خیانتکار}
پارت ²⁴
یونمی کیفش رو دنبال خودش میکشید و همچنان سرش توی گوشی بود .
گوشی رو از دستش کشیدم که داد زد : چیکار میکنی اوما ؟
بورام : جلوتو نگاه کن .
سعی میکرد با قدم های بلند پشت سرم راه بیاد
یونمی : داشتم با ساشا حرف میزدم .
+: من اشتباه کردم که برای یه بچه هفت ساله گوشی خریدم . دیگه این اشتباه رو تکرار نمیکنم .
یونمی پاش رو به زمین کوبید و گفت : پس من نمیام .
دسته ی چَمِدون رو ول کردم و به سمتش رفتم .
+ : دایی جیسونگ منتظرمونه . زود باش .
یونمی : پس کجاست این دایی جیسونگ ؟
با اخم گفتم : اون سر خیابون منتظره ..
یونمی : در ضمن اینجا خیلی زشته .
دستش و گرفتم و با عصبانیت از جلوی ماشین ها رد شدیم
توی پیاده رو ایستادیم که همون لحظه ماشین مشکی رنگ جلوی پامون متوقف شد
بعد از چند ثانیه همون پسر ، دوباره با استایل گوتیک پیاده شد
+جیسونگگگ ..
به سمتش دوییدم و بغلش کردم . قهقهه میزد .
جیسونگ: بورام چقدر بزرگ شدی.
بورام : یااا من بچه بودم؟
جیسونگ: وقتی دیدمت 18 سالِت بود .
لب زدم : لینو تو ماشینه ؟ گفتی بودی با خودت میاریش .
جیسونگ : گفت که .. یونمی رو ببرم به دیدنش .
لبخندم محو شد . گفتم : این یعنی دلش نمیخواد من و ببینه ؟
جیسونگ : آره .. فکر کنم
یونمی کیفش رو دنبال خودش میکشید و همچنان سرش توی گوشی بود .
گوشی رو از دستش کشیدم که داد زد : چیکار میکنی اوما ؟
بورام : جلوتو نگاه کن .
سعی میکرد با قدم های بلند پشت سرم راه بیاد
یونمی : داشتم با ساشا حرف میزدم .
+: من اشتباه کردم که برای یه بچه هفت ساله گوشی خریدم . دیگه این اشتباه رو تکرار نمیکنم .
یونمی پاش رو به زمین کوبید و گفت : پس من نمیام .
دسته ی چَمِدون رو ول کردم و به سمتش رفتم .
+ : دایی جیسونگ منتظرمونه . زود باش .
یونمی : پس کجاست این دایی جیسونگ ؟
با اخم گفتم : اون سر خیابون منتظره ..
یونمی : در ضمن اینجا خیلی زشته .
دستش و گرفتم و با عصبانیت از جلوی ماشین ها رد شدیم
توی پیاده رو ایستادیم که همون لحظه ماشین مشکی رنگ جلوی پامون متوقف شد
بعد از چند ثانیه همون پسر ، دوباره با استایل گوتیک پیاده شد
+جیسونگگگ ..
به سمتش دوییدم و بغلش کردم . قهقهه میزد .
جیسونگ: بورام چقدر بزرگ شدی.
بورام : یااا من بچه بودم؟
جیسونگ: وقتی دیدمت 18 سالِت بود .
لب زدم : لینو تو ماشینه ؟ گفتی بودی با خودت میاریش .
جیسونگ : گفت که .. یونمی رو ببرم به دیدنش .
لبخندم محو شد . گفتم : این یعنی دلش نمیخواد من و ببینه ؟
جیسونگ : آره .. فکر کنم
۲.۸k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.